جدول جو
جدول جو

معنی los - جستجوی لغت در جدول جو

los
سرنوشت، سرنوشت ساز
دیکشنری لهستانی به فارسی
los
سست، شل، آزاد
دیکشنری هلندی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از Close-up Shot
تصویر Close-up Shot
نمای نزدیک (Close-up Shot) در زبان سینما و فیلم سازی به تکنیکی اشاره دارد که در آن دوربین به صورت بسیار نزدیک به یک شیء یا شخصیت می آید تا جزئیات کوچک و احساسات آن را به وضوح به نمایش بگذارد. این تکنیک معمولاً برای تمرکز بر روی احساسات، وضوح روانشناختی شخصیت، یا جزئیات مهم در صحنه استفاده می شود.
ویژگی های نمای نزدیک عبارتند از:
1. نمایش جزئیات : این تکنیک به دوربین اجازه می دهد که به طور دقیق به جزئیات بسیار کوچکی از یک شیء یا شخصیت نزدیک شود، که این امر برای تأکید بر ویژگی ها، احساسات و روانشناختی شخصیت مهم است.
2. استفاده در صحنه های احساسی : نمای نزدیک معمولاً در صحنه هایی که نیاز به نمایش احساسات شدید، ارتباطات نزدیک، و یا جزئیات حساس داریم، به کار می رود.
3. تاکید بر ارتباطات و وضوح روانشناختی : این تکنیک می تواند برای تاکید بر ارتباطات بین شخصیت ها، اظهارات غیرکلامی، و یا بیان درونی شخصیت ها استفاده شود.
4. استفاده برای ایجاد تأثیرات ویژه : نمای نزدیک می تواند برای ایجاد تأثیرات ویژه بصری، جلوه گری های خاص، و یا تغییرات ناگهانی در روند داستان استفاده شود.
نمای نزدیک به عنوان یکی از تکنیک های مهم در فیلم سازی برای ایجاد تأثیر بصری و احساسی، تاکید بر جزئیات و ارتباطات نزدیک، و نمایش دقیق و حساس احساسات شخصیت ها استفاده می شود و نقش مهمی در جلب توجه تماشاگران دارد. نمایی درشت و نزدیک از یک پدیده را می گویند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از Extreme Close-up Shot
تصویر Extreme Close-up Shot
نمای خیلی درشت (Extreme Close-up Shot) در زبان سینما و فیلم سازی به نمایشگری از یک جزئیات بسیار نزدیک یک شیء یا شخصیت اشاره دارد. این نوع نما به طور معمول تنها یک قسمت بسیار کوچک از بدن، صورت، یا یک جزئی از شیء را نمایش می دهد و این نما اغلب برای تاکید بر جزئیات زیبایی یا احساسات شخصیت ها به کار می رود.
ویژگی های نمای خیلی درشت عبارتند از:
1. نزدیکی بسیار زیاد : این نما به تماشاگر اجازه می دهد تا جزئیات کوچک و نزدیکی های غیر قابل مشاهده به چشم برسد، مانند خطوط صورت، ابروها، یا حتی قطرات عرق روی پوست.
2. تمرکز بر روی جزئیات : با تمرکز بر روی جزئیات کوچک، این نما به کارگردان اجازه می دهد تا بر روی احساسات، وضعیت روحی، یا جزئیات ظاهری شخصیت تمرکز کند.
3. استفاده در موقعیت های خاص : نمای خیلی درشت معمولاً در صحنه هایی که نیاز به نمایش دقیق و عمیق جزئیات یک شخصیت یا شیء وجود دارد، مانند صحنه های نزدیک تر از چهره، چشم، یا دیگر جزئیات مهم استفاده می شود.
4. استفاده برای تأثیر گذاری : این نمایشگری معمولاً برای ایجاد تأثیرات زیاد در تماشاگران استفاده می شود، زیرا قادر است احساسات و حالات شخصیت ها را به یک نحو واضح تر و مستقیم تر نشان دهد.
نمای خیلی درشت به عنوان یک ابزار بسیار قدرتمند در فیلم سازی برای ایجاد ارتباط عمیقتر و تأثیر گذارتر بین شخصیت ها و تماشاگران استفاده می شود و نقش مهمی در نشان دادن جزئیات مختلف و مهم داستان دارد.
نمایی که از اجزای یک شی در فاصله ی بسیار نزدیک گرفته میشود، مثل نمای چشم و لب. نمای آغازین فیلم ”دیوار“ اثر ”آلن پارکر“ که دوربین از فاصله بسیار نزدیک دست شخصیت اصلی را در کادر دارد، بهترین نمونه ی نمای خیلی درشت است.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
بی ادّعا، بی تقاضا
دیکشنری آلمانی به فارسی
قطع شده، قطع شده است
دیکشنری هلندی به فارسی
آچار کشیدن، شل کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
شهوت رانی، فسق
دیکشنری هلندی به فارسی
خودستا، بداخلاق، بی پروا
دیکشنری هلندی به فارسی
بی توجّه، بی خبر
دیکشنری آلمانی به فارسی
شلخته، آزادانه
دیکشنری هلندی به فارسی
تکمیل شده، تکمیل شد، قفل شده
دیکشنری آلمانی به فارسی
بی فکری، بی مغز
دیکشنری آلمانی به فارسی
بی پناهی، درماندگی
دیکشنری آلمانی به فارسی
بدون شانس، درمانده، به طور بی پناه، بی دفاع
دیکشنری آلمانی به فارسی
دل سنگی، بی مهری
دیکشنری آلمانی به فارسی
با دل سخت، بی دل، بی رحم، بی رحمانه
دیکشنری آلمانی به فارسی
شل بودن
دیکشنری هلندی به فارسی
قطع کردن، قطع کن
دیکشنری هلندی به فارسی
تصادفی، تصادفی بودن
دیکشنری لهستانی به فارسی
قانون
دیکشنری فرانسوی به فارسی
دوبارگی، دو
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
پرواز، پرواز کن
دیکشنری لهستانی به فارسی
کم نور، کشو
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
سنگین، ورود به سیستم
دیکشنری هلندی به فارسی
تحسین، ستایش
دیکشنری هلندی به فارسی
تصادفی سازی، تنظیم
دیکشنری لهستانی به فارسی
بی ارتباطی، قطع ارتباط
دیکشنری هلندی به فارسی
به طور تصادفی، به صورت گرافیکی
دیکشنری لهستانی به فارسی
رها کردن، خلاص شدن از شر
دیکشنری آلمانی به فارسی
بی علاقه، جدا شده
دیکشنری آلمانی به فارسی
تخلیه کردن، تخلیه، بارگیری را متوقّف کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
جدا کردن، شل کردن، دکمه زدن، باز کردن، باز کردن گره ها
دیکشنری هلندی به فارسی
آزاد کردن، رها کن
دیکشنری هلندی به فارسی
بدون مهارتی، مهار نشده، بی پروا
دیکشنری آلمانی به فارسی