معنی log
log
سنگین، ورود به سیستم
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با log
long
long
بُلَند، طولانی، دِراز
دیکشنری فرانسوی به فارسی
loi
loi
قانون
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Clog
Clog
گِرِفتِگی کَردَن، گِرِفتِگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
lot
lot
پَرواز، پَرواز کُن
دیکشنری لهستانی به فارسی
los
los
سَرنِوِشت، سَرنِوِشت ساز
دیکشنری لهستانی به فارسی
loş
loş
کَم نور، کِشو
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
Flog
Flog
شَلّاق زَدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Jog
Jog
دَویدَن آرام، دَویدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Log
Log
ثَبت کَردَن، وُرُود بِه سیستِم
دیکشنری انگلیسی به فارسی