معنی leseni - جستجوی لغت در جدول جو
leseni
مجوّز دار، مجوّز
ادامه...
مُجَوِّز دار، مُجَوِّز
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
lezen
خوٰاندن
ادامه...
خوٰاندَن
دیکشنری هلندی به فارسی
kuondolewa kwa leseni
حذف از شغل، لغو مجوّز
ادامه...
حَذف اَز شُغل، لَغو مُجَوِّز
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mtoaji leseni
مجوّزدهنده
ادامه...
مُجَوِّزدَهَندِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mtoaji wa leseni
اعطا کننده مجوّز، مجوّز دهنده
ادامه...
اِعطا کُنَندِه مُجَوِّز، مُجَوِّز دَهَندِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kutoa leseni
مجوّز دادن، برای صدور مجوّز
ادامه...
مُجَوِّز دادَن، بَرایِ صُدور مُجَوِّز
دیکشنری سواحیلی به فارسی
leen
ملک، قرض گرفتن
ادامه...
مِلک، قَرض گِرِفتَن
دیکشنری هلندی به فارسی
seni
هنرمندی، هنر
ادامه...
هُنَرمَندی، هُنَر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
legen
خالی کردن، خالی
ادامه...
خالی کَردَن، خالی
دیکشنری هلندی به فارسی
lenen
قرض دادن، قرض گرفتن
ادامه...
قَرض دادَن، قَرض گِرِفتَن
دیکشنری هلندی به فارسی
leren
یاد گرفتن، یاد بگیرند، چرم
ادامه...
یاد گِرِفتَن، یاد بِگیرَند، چَرم
دیکشنری هلندی به فارسی
leven
زندگی، زندگی کردن
ادامه...
زِندِگی، زِندِگی کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
lösen
حل کردن، حلّ کند
ادامه...
حَل کَردَن، حَلّ کُنَد
دیکشنری آلمانی به فارسی
lesen
خوٰاندن
ادامه...
خوٰاندَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
legen
قرار دادن، محل، گذاشتن
ادامه...
قَرار دادَن، مَحَل، گُذاشتَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
letni
با بی میلی، به صورت حادّ، بی روح، بی مزّه، سرد و گرم، سرد شدن
ادامه...
با بی مِیلی، بِه صورَتِ حادّ، بی روح، بی مَزِّه، سَرد و گَرم، سَرد شُدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
leben
زندگی کردن، زندگی
ادامه...
زِندِگی کَردَن، زِندِگی
دیکشنری آلمانی به فارسی
luteni
فرمانده کمکی، ستوان
ادامه...
فَرماندِه کُمَکی، سُتوان
دیکشنری سواحیلی به فارسی
levend
زنده
ادامه...
زَنَدِه
دیکشنری هلندی به فارسی
lösend
حلّ شونده، حل کردن
ادامه...
حَلّ شَوَندِه، حَل کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
medeni
مدنی
ادامه...
مَدَنی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
desenli
نقش دار، طرح دار
ادامه...
نَقش دار، طَرح دار
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
lisensi
مجوّز
ادامه...
مُجَوِّز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
esensi
جوهر، ذات
ادامه...
جوهَر، ذات
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Resent
خشمگین شدن، رد کردن
ادامه...
خَشمگین شُدَن، رَد کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
bila leseni
غیر مجاز، بدون مجوّز
ادامه...
غِیرِ مُجاز، بِدونِ مُجَوِّز
دیکشنری سواحیلی به فارسی