معنی lawina - جستجوی لغت در جدول جو
lawina
برف سنگی شدن، برق
ادامه...
بَرف سَنگی شُدَن، بَرق
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
lawan
حریف، علیه
ادامه...
حَریف، عَلَیه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lain
ملایم، دیگر
ادامه...
مُلایِم، دیگَر
دیکشنری سواحیلی به فارسی
lana
پشم
ادامه...
پَشم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
wina
گناهکاری، تقصیر، قابل ملامت بودن، قابل مجازات، گنبدی
ادامه...
گُناهکاری، تَقصیر، قابِلِ مَلامَت بودَن، قابِلِ مُجازات، گُنبَدی
دیکشنری لهستانی به فارسی
lana
پشم
ادامه...
پَشم
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
lain
دیگر
ادامه...
دیگَر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
laana
شیطانی، نفرین، دنیء
ادامه...
شِیطانی، نِفرین، دَنیء
دیکشنری سواحیلی به فارسی
laini
کرم مانند، صاف، ظریف، خطّی، ملایم، نرمی، لطیف، نرم، نرم و فشرده، مخملی، نازک
ادامه...
کِرِم مانَند، صاف، ظَریف، خَطّی، مُلایِم، نَرمی، لَطیف، نَرم، نَرم و فِشُردِه، مَخمَلی، نَازُک
دیکشنری سواحیلی به فارسی
sawia
متناسب، برابر
ادامه...
مُتِناسِب، بَرابَر
دیکشنری سواحیلی به فارسی
laine
پشم
ادامه...
پَشم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
lawine
برف سنگی شدن، بهمن
ادامه...
بَرف سَنگی شُدَن، بَهمَن
دیکشنری هلندی به فارسی
lawama
محکومیت، سرزنش کردن
ادامه...
مَحکومِیَت، سَرزَنِش کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
lazima
امری، باید، الزامی
ادامه...
اَمری، بایَد، اِلزامی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
hazina
گنجینه کردن، گنج
ادامه...
گَنجینِه کَردَن، گَنج
دیکشنری سواحیلی به فارسی
drwina
تحقیر
ادامه...
تَحقِیر
دیکشنری لهستانی به فارسی
laminar
لمینت کردن، آرام
ادامه...
لَمینِت کَردَن، آرام
دیکشنری پرتغالی به فارسی
slavina
برف سنگی شدن، بهمن
ادامه...
بَرف سَنگی شُدَن، بَهمَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
laminar
لمینت کردن، لمینت
ادامه...
لَمینِت کَردَن، لَمینِت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Lawine
برف سنگی شدن، بهمن
ادامه...
بَرف سَنگی شُدَن، بَهمَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
lamina
لمینت کردن، لمینت
ادامه...
لَمینِت کَردَن، لَمینِت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
aina
نوع دادن، نوع
ادامه...
نَوع دادَن، نُوع
دیکشنری سواحیلی به فارسی