معنی lautan - جستجوی لغت در جدول جو
lautan
اقیانوسی، اقیانوس
ادامه...
اُقیانوسی، اُقیانوس
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
laten
مخفی، نهفته
ادامه...
مَخفی، نَهُفتِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
laut
دریا
ادامه...
دَریا
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
laut
بلند، با صدای بلند، به طور لوسی، پر سر و صدا، صدا دار، وحشیانه
ادامه...
بُلَند، با صِدایِ بُلَند، بِه طُورِ لوسی، پُر سَر و صِدا، صِدا دار، وَحشیانِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
laten
اجازه دادن، ترک کردن
ادامه...
اِجازِه دادَن، تَرک کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
artan
افزایشی، در حال رشد، باقی مانده
ادامه...
اَفزایِشی، دَر حالِ رُشد، باقی ماندِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
latać
پرواز کردن، اوج گرفتن، پرواز کن
ادامه...
پَرواز کَردَن، اُوج گِرِفتَن، پَرواز کُن
دیکشنری لهستانی به فارسی
lutar
نبرد کردن، برای مبارزه، جنگیدن، دست و پنجه نرم کردن، جستجو کردن، کشتی گرفتن
ادامه...
نَبَرد کَردَن، بَرایِ مُبارِزِه، جَنگیدَن، دَست و پَنجِه نَرم کَردَن، جُستُجو کَردَن، کُشتی گِرِفتَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
lutas
مبارزات، دعوا می کند
ادامه...
مُبارِزات، دَعوا مِی کُند
دیکشنری پرتغالی به فارسی
mutan
جهش یافته
ادامه...
جَهش یافتِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lawan
حریف، علیه
ادامه...
حَریف، عَلَیه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kelautan
مربوط به دریا، دریایی
ادامه...
مَربوط بِه دَریا، دَریایی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
urutan
ترتیب، سفارش دهید
ادامه...
تَرتِیب، سِفارِش دَهید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lamban
به طور تنبلانه، کند
ادامه...
بِه طُورِ تَنبَلانِه، کُند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lauern
کمین کردن، کمین کن
ادامه...
کَمین کَردَن، کَمین کُن
دیکشنری آلمانی به فارسی
laufen
دویدن، اجرا کنید
ادامه...
دَویدَن، اِجرا کُنید
دیکشنری آلمانی به فارسی
läuten
زنگ زدن، حلقه
ادامه...
زَنگ زَدَن، حَلقِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
hasutan
اغتشاش، تحریک، فتنه انگیزی
ادامه...
اِغتِشاش، تَحریک، فِتنِه اَنگیزی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
hautain
مغرور
ادامه...
مَغرور
دیکشنری فرانسوی به فارسی
buatan
ساختگی، مصنوعی، تصنّعی
ادامه...
ساختِگی، مَصنوعی، تَصَنُّعی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lata
سال ها، سالانه
ادامه...
سال ها، سالانِه
دیکشنری لهستانی به فارسی