معنی buatan
buatan
ساختگی، مصنوعی، تصنّعی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با buatan
gugatan
gugatan
دَعوایِ حُقوقی، دَعوی قَضایی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lautan
lautan
اُقیانوسی، اُقیانوس
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
braten
braten
تابِه کَردَن، سُرخ کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
batin
batin
دَرونی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bahan
bahan
مادِّه اَصلی، مَواد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mutan
mutan
جَهش یافتِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
buta
buta
کور
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
baan
baan
مَسیر حَرَکَت، مَسیر
دیکشنری هلندی به فارسی