معنی kłamliwy - جستجوی لغت در جدول جو
kłamliwy
دروغگو، دروغ، دروغ گفتن
ادامه...
دُروغگو، دُروغ، دُروغ گُفتَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
łamliwy
قابل شکستن، قابل تشخیص
ادامه...
قابِلِ شِکَستَن، قابِلِ تَشخیص
دیکشنری لهستانی به فارسی
kłótliwy
جدلی، جدّ، خوش جوش، خوش تیپ، بحثی، سخاوتمندانه، دعوا جوی، مراحل دادگاه
ادامه...
جَدَلی، جِدّ، خُوش جُوش، خُوش تیپ، بَحثی، سَخاوَتمَندانِه، دَعوا جوی، مراحِل دادگاه
دیکشنری لهستانی به فارسی