معنی łamliwy
łamliwy
قابل شکستن، قابل تشخیص
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با łamliwy
kłamliwy
kłamliwy
دُروغگو، دُروغ، دُروغ گُفتَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
wadliwy
wadliwy
عِیب دار، اِشکال، پُرنَقص، با اِشتیاق، مَعیوب، مَغرور
دیکشنری لهستانی به فارسی
żarliwy
żarliwy
مُشتاق، عَلاقِه مَند اَست، مایِل
دیکشنری لهستانی به فارسی