معنی kłótliwy kłótliwy جدلی، جدّ، خوش جوش، خوش تیپ، بحثی، سخاوتمندانه، دعوا جوی، مراحل دادگاه جَدَلی، جِدّ، خُوش جُوش، خُوش تیپ، بَحثی، سَخاوَتمَندانِه، دَعوا جوی، مراحِل دادگاه دیکشنری لهستانی به فارسی