kuzingira محاصره کردن، احاطه کردن، صحنه را به دست گرفتن ادامه... مُحاصِرِه کَردَن، اِحاطِه کَردَن، صَحنِه را بِه دَست گِرِفتَن دیکشنری سواحیلی به فارسی