معنی kuyumbisha - جستجوی لغت در جدول جو
kuyumbisha
تکان دادن، تاب خوردن
ادامه...
تِکان دادَن، تاب خُوردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
kukumbusha
یادآوری کردن، برای یادآوری
ادامه...
یادآوَری کَردَن، بَرایِ یادآوَری
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kujumuisha
شامل بودن، شامل شود، در بر داشتن، شامل کردن، شامل شدن، دامنه داشتن، در بر گرفتن
ادامه...
شامِل بودَن، شامِل شَوَد، دَر بَر داشتَن، شامِل کَردَن، شامِل شُدَن، دامَنِه داشتَن، دَر بَر گِرِفتَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kujumlisha
انباشته کردن، برای جمع بندی
ادامه...
اَنباشتِه کَردَن، بَرایِ جَمع بَندی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kudumisha
نگهداری کردن، برای نگهداری، جاودانه کردن، نگه داشتن، حفظ کردن
ادامه...
نِگَهداری کَردَن، بَرایِ نِگَهداری، جاودانِه کَردَن، نِگَه داشتَن، حِفظ کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی