جدول جو
جدول جو

معنی kutangaza - جستجوی لغت در جدول جو

kutangaza
تبلیغ کردن، اعلام کند، اعلام کردن، پرتوافکندن، سرگیجه دادن، فرمان دادن، اعلان کردن، اظهار کردن، بیان کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ضخیم کردن، گسترده شدن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
روشن کردن، درخشیدن، رونق یافتن، پرتو افکندن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
تعجّب کردن، به طرز شگفت انگیزی، شگفت زده کردن، متحیّر کردن، چشمگیر، شگفتی، مغزپیچ، شوک وارد کردن، شوک آور، داغ، مبهوت کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
جدایی، شکستن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
دادگاه کردن، اغوا کردن، دست انداختن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
فریفتن، دیوانه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
خارج از قانون اعلام کردن، آن را غیرقانونی اعلام کنند
دیکشنری سواحیلی به فارسی