جدول جو
جدول جو

معنی kurang - جستجوی لغت در جدول جو

kurang
کاستی دار، کافی نیست، کم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

غیرمجهّز، تجهیز ناکافی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
عدم موفّقیّت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
بی ملاحظگی، عدم توجّه، بی ملاحظه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
بی تجربگی، عدم تجربه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
بی سوادی، عدم آموزش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
بی تدبیری، فاقد حسّاسیّت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
کم استفاده ای، کم استفاده شده
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
کمتر شناخته شده، کمتر شناخته شده است
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
قانون، حکومت کند
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
محروم، کمتر خوش شانس، کم برخوردار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
کمتر صلاحیّت دار، کمتر واجد شرایط
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
کم توسعه، توسعه نیافته
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
بی اعتماد به نفس، کمتر قاطعانه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
بی ادب، خدا لعنتش کند، بی شرمی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
درجه بندی، رتبه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
منسوخ، پوشیده شده
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
گودال عمیق، درّه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
دورانی، تشنّج، لرزندگی، گرفتاری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
خشکیده، خشک
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
کم تکراری، به ندرت، نادر، متفرّق
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
دارای انحنا، منحنی
دیکشنری آلمانی به فارسی
عبوس، غمگین
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
بلوند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
فضا، اتاق
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
اندازه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
مکّار، حیله گر، زرقانی، مرموز، فریبکار
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
دسترسی، دسترسی داشته باشید
دیکشنری آلمانی به فارسی
فشرده کردن، تنگ، متناسب بودن، له کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
طبقه بندی کردن، ترتیب دادن، دسته بندی کردن، فرمت دادن، اجاره کردن، سر و سامان کردن، دستکاری کردن، سازماندهی کردن، برنامه ریزی کردن، نقشه کشیدن، رد شدن، زمان بندی کردن، تنظیم کردن، قرار دادن، مرتّب کردن، سازمان دادن، سیستماتیک کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
بیمار
دیکشنری آلمانی به فارسی
رتبه، طبقه بندی کنید
دیکشنری لهستانی به فارسی