معنی kulawy - جستجوی لغت در جدول جو
kulawy
شل، بی دقّتی، لنگ، لنگر
ادامه...
شَل، بی دِقَّتی، لَنگ، لَنگَر
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
kulawo
لنگان، تلو تلو خوردن
ادامه...
لَنگان، تِلو تِلو خُوردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
krwawy
خونین، خون بریز
ادامه...
خونین، خون بِریز
دیکشنری لهستانی به فارسی
kuuawa
کشنده، کشته شدن
ادامه...
کُشَندِه، کُشتِه شُدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kujawa
سرخ شدن، پر شود
ادامه...
سُرخ شُدَن، پُر شَوَد
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kugawa
اختصاص دادن، تقسیم کردن، تخصیص دادن، واگذار کردن، توزیع کردن
ادامه...
اِختِصاص دادَن، تَقسیم کَردَن، تَخصِیص دادَن، واگُذار کَردَن، تَوزِیع کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kulewa
مست کردن، مست شدن
ادامه...
مَست کَردَن، مَست شُدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kulaza
اقامت دادن، دراز کشیدن
ادامه...
اِقامَت دادَن، دِراز کِشیدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kulala
خوابیدن، برای خوٰابیدن
ادامه...
خوابیدَن، بَرایِ خوٰابیدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kolay
آسان
ادامه...
آسان
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kula
خوردن، برای خوردن، قسم خوردن
ادامه...
خُوردَن، بَرایِ خُوردَن، قَسَم خُوردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی