معنی kritis - جستجوی لغت در جدول جو
kritis
بحرانی، انتقادی
ادامه...
بُحرانی، اِنتِقادی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
kritisieren
انتقاد کردن، انتقاد کنید
ادامه...
اِنتِقاد کَردَن، اِنتِقاد کُنید
دیکشنری آلمانی به فارسی
niet kritisch
بی توجّه، انتقادی نیست
ادامه...
بی تَوَجُّه، اِنتِقادی نیست
دیکشنری هلندی به فارسی
bekritiseren
انتقاد کردن، انتقاد کنید
ادامه...
اِنتِقاد کَردَن، اِنتِقاد کُنید
دیکشنری هلندی به فارسی
unkritisierbar
بی توجّه، غیر قابل انتقاد
ادامه...
بی تَوَجُّه، غِیرِ قابِل اِنتِقاد
دیکشنری آلمانی به فارسی
hyperkritisch
افراطی در انتقاد، فوق بحرانی، به طور انتقادی
ادامه...
اِفراطی دَر اِنتِقاد، فُوقِ بُحرانی، بِه طُورِ اِنتِقادی
دیکشنری هلندی به فارسی
überkritisch
منتقدانه، بیش از حد انتقادی
ادامه...
مُنتَقِدانِه، بیش اَز حَد اِنتِقادی
دیکشنری آلمانی به فارسی
tidak kritis
بی توجّه، انتقادی نیست
ادامه...
بی تَوَجُّه، اِنتِقادی نیست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
terlalu kritis
منتقدانه، خیلی انتقادی
ادامه...
مُنتَقِدانِه، خِیلی اِنتِقادی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
secara kritis
انتقادی
ادامه...
اِنتِقادی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
secara hiper kritis
به طور انتقادی، فوق بحرانی
ادامه...
بِه طُورِ اِنتِقادی، فُوقِ بُحرانی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kekritisan
دقّت زیاد، انتقادی بودن
ادامه...
دِقَّت زیاد، اِنتِقادی بودَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
hiperkritis
افراطی در انتقاد، فوق بحرانی
ادامه...
اِفراطی دَر اِنتِقاد، فُوقِ بُحرانی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
hyperkritisch
افراطی در انتقاد، فوق بحرانی، به طور انتقادی
ادامه...
اِفراطی دَر اِنتِقاد، فُوقِ بُحرانی، بِه طُورِ اِنتِقادی
دیکشنری آلمانی به فارسی
kritiseerbaarheid
قابلیّت سرزنش، انتقادی بودن
ادامه...
قابِلیَّتِ سَرزَنِش، اِنتِقادی بودَن
دیکشنری هلندی به فارسی
ritim
ریتم
ادامه...
ریتم
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kritisch
بحرانی، انتقادی
ادامه...
بُحرانی، اِنتِقادی
دیکشنری آلمانی به فارسی
krimi
کرم مانند، خامه
ادامه...
کِرِم مانَند، خامِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kritiek
بحرانی، انتقاد
ادامه...
بُحرانی، اِنتِقاد
دیکشنری هلندی به فارسی
Gratis
رایگان
ادامه...
رایِگان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
gratis
به طور رایگان، رایگان
ادامه...
بِه طُورِ رایِگان، رایِگان
دیکشنری هلندی به فارسی
ritmis
موزون، ریتمیک
ادامه...
مَوزون، ریتمیک
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
puitis
شاعری، شاعرانه
ادامه...
شاعِری، شاعِرانِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
klinis
کلینیکی، بالینی
ادامه...
کِلینیکی، بالینی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Kritik
انتقاد
ادامه...
اِنتِقاد
دیکشنری آلمانی به فارسی
elitis
الطّبقی، نخبه گرا
ادامه...
اَلطَّبَقی، نُخبِه گَرا
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
gratis
رایگان
ادامه...
رایِگان
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kritik
بحرانی، انتقادی، حیاتی
ادامه...
بُحرانی، اِنتِقادی، حَیاتی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kritik
انتقاد
ادامه...
اِنتِقاد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kritisch
انتقادی
ادامه...
اِنتِقادی
دیکشنری هلندی به فارسی
te kritisch
منتقدانه، خیلی انتقادی
ادامه...
مُنتَقِدانِه، خِیلی اِنتِقادی
دیکشنری هلندی به فارسی