kopać کندن، پاره کردن، تونل زدن، تیراندازی، حفر کردن، حفر چاله، پایین زدن، خالصانه، غار رفتن، شربتی ادامه... کَندَن، پارِه کَردَن، تونِل زَدَن، تیرَاَندازی، حَفر کَردَن، حَفر چالِه، پایین زَدَن، خالِصانِه، غار رَفتَن، شَربَتی دیکشنری لهستانی به فارسی