جدول جو
جدول جو

معنی kochać - جستجوی لغت در جدول جو

kochać
دوست داشتن، جذّاب
دیکشنری لهستانی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

عطسه زدن، به صورت گذشته نگر
دیکشنری لهستانی به فارسی
جوش آوردن، پختن، خشمگین شدن
دیکشنری آلمانی به فارسی
بوییدن، بو، بو کردن، بودن، بی حوصله
دیکشنری لهستانی به فارسی
هذیان گو، دیوانه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
کندن، پاره کردن، تونل زدن، تیراندازی، حفر کردن، حفر چاله، پایین زدن، خالصانه، غار رفتن، شربتی
دیکشنری لهستانی به فارسی
هل دادن، صنایع دستی، فشار دهید
دیکشنری لهستانی به فارسی
چنگال زدن، ناخن ها
دیکشنری سواحیلی به فارسی