معنی klinis - جستجوی لغت در جدول جو
klinis
کلینیکی، بالینی
ادامه...
کِلینیکی، بالینی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
klinisch
به طور بالینی، بالینی، کلینیکی
ادامه...
بِه طُورِ بالینی، بالینی، کِلینیکی
دیکشنری آلمانی به فارسی
klinisch
کلینیکی، بالینی، به طور بالینی
ادامه...
کِلینیکی، بالینی، بِه طُورِ بالینی
دیکشنری هلندی به فارسی
klinik
کلینیکی، بالینی
ادامه...
کِلینیکی، بالینی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
elitis
الطّبقی، نخبه گرا
ادامه...
اَلطَّبَقی، نُخبِه گَرا
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kritis
بحرانی، انتقادی
ادامه...
بُحرانی، اِنتِقادی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kliniki
کلینیکی، کلینیک
ادامه...
کِلینیکی، کِلینیک
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kennis
آشنایی، دانش
ادامه...
آشنایی، دانِش
دیکشنری هلندی به فارسی
slinks
ناقابل اعتماد، فریبنده
ادامه...
ناقابِلِ اِعتِماد، فَریبَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی
liris
شاعرانه، غنایی
ادامه...
شاعِرانِه، غِنایی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
sinis
نیشدار، بدبین، توهین آمیز
ادامه...
نِیشدار، بَدبین، تُوهین آمیز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
links
چپ، سمت چپ
ادامه...
چَپ، سَمت چَپ
دیکشنری آلمانی به فارسی
kiini
ذات، سلّول، مضمون، جوهر
ادامه...
ذات، سِلّول، مَضمون، جوهَر
دیکشنری سواحیلی به فارسی
links
چپ، سمت چپ
ادامه...
چَپ، سَمت چَپ
دیکشنری هلندی به فارسی
klin
به صورت مثلّثی پر کردن، به صورت نموداری
ادامه...
بِه صورَت مُثَلَّثی پُر کَردَن، بِه صورَت نِموداری
دیکشنری لهستانی به فارسی
secara klinis
به طور بالینی، از نظر بالینی
ادامه...
بِه طُورِ بالینی، اَز نَظَرِ بالینی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی