معنی kennis
kennis
آشنایی، دانش
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با kennis
klinis
klinis
کِلینیکی، بالینی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
vonnis
vonnis
حُکم
دیکشنری هلندی به فارسی
sennie
sennie
بِه طُورِ خواب آلود، با اِفتِخار، خوٰاب آلود
دیکشنری لهستانی به فارسی
teknis
teknis
فَنّی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
cennie
cennie
اَرزَندِه، اَرزِش، بِه طُورِ گِران بَها، بِه صورَتِ طوفانی
دیکشنری لهستانی به فارسی
kenner
kenner
مُتِخَصِّص، خِبرِه
دیکشنری هلندی به فارسی
etnis
etnis
قُومی، قُومِیَت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
jenis
jenis
نَوع
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kendi
kendi
خُود
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی