جدول جو
جدول جو

معنی kepala - جستجوی لغت در جدول جو

kepala
رئیس، سر، سرشار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

علائم، علامت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
آشنایی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ابری، بسته
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
سفید کردن، برخاستن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
دریافت کردن، دریافت کنید، استخراج کردن، کسب کردن، یافتن، گرفتن، به دست آوردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
مرغ را چرب کردن، نقّاشی کردن، گچ کاری کردن، لکّه انداختن، خال خالی کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
خوابیدن، برای خوٰابیدن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
آزرده، اذیّت شده، آشفته، ناراحت، عصبانی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
تعلیق، برخاستن، پرواز کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
با سرسختی، سرسختانه، با تعصّب فکری، به طور سرسخت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
با سرسختی، با حالتی داغ
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
سرسختی، سرسخت، مصرّ، لجوج، نظر محور، به طور لجبازانه، لجاجت، لجباز، سرکشی، ارادی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
به طور اصرار آمیز، سرسختانه، لجوجانه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی