معنی kupaka kupaka مرغ را چرب کردن، نقّاشی کردن، گچ کاری کردن، لکّه انداختن، خال خالی کردن دیکشنری سواحیلی به فارسی
kupata kupata دَریافت کَردَن، دَریافت کُنید، اِستِخراج کَردَن، کَسب کَردَن، یافتَن، گِرِفتَن، بِه دَست آوَردَن دیکشنری سواحیلی به فارسی
kupakua kupakua دانلُود کَردَن، بَرایِ دانلُود، بارگیری را مُتِوَقِّف کَردَن دیکشنری سواحیلی به فارسی