ترجمه kupaa به فارسی - دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kupaa
kuzaa
- kuzaa
- ایجاد کَردَن، زایمان کُند، باروَر سازی، ضَرب کَردَن، تَولِید مِثل کَردَن، فَرزَند داشتَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kupata
- kupata
- دَریافت کَردَن، دَریافت کُنید، اِستِخراج کَردَن، کَسب کَردَن، یافتَن، گِرِفتَن، بِه دَست آوَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kupaka
- kupaka
- مُرغ را چَرب کَردَن، نَقّاشی کَردَن، گَچ کاری کَردَن، لَکِّه اَنداختَن، خال خالی کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی