معنی kami - جستجوی لغت در جدول جو
kami
ما
ادامه...
ما
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
usafi kamili
پاکیزگی، تمیزی کامل
ادامه...
پاکیزِگی، تَمیزی کامِل
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kikubwa kikamilifu
کاملاً رشد یافته، به طور کامل رشد کرده است
ادامه...
کامِلاً رُشد یافتِه، بِه طُورِ کامِل رُشد کَردِه اَست
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kikamilifu
به طور کامل، کاملاً
ادامه...
بِه طُورِ کامِل، کامِلاً
دیکشنری سواحیلی به فارسی
isiyokamilika
ناتمام، ناقص
ادامه...
ناتَمام، ناقِص
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa njia isiyokamilika
به طور ناقص، به شکلی ناقص
ادامه...
بِه طُورِ ناقِص، بِه شِکلی ناقِص
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa njia isiyo kamili
به طور ناقص، به شکلی ناقص
ادامه...
بِه طُورِ ناقِص، بِه شِکلی ناقِص
دیکشنری سواحیلی به فارسی
usahili kamili
مطلق بودن، سادگی مطلق
ادامه...
مُطلَق بودَن، سادِگی مُطلَق
دیکشنری سواحیلی به فارسی
ukosefu wa ukamilifu
ناقص بودن، عدم کمال
ادامه...
ناقِص بودَن، عَدَمِ کَمال
دیکشنری سواحیلی به فارسی
skamieniały
سنگی شده، سنگین
ادامه...
سَنگی شُدِه، سَنگین
دیکشنری لهستانی به فارسی
ukamilifu
جامعیّت، کمال، تکمیل، بی عیب بودن، پری، کمال پذیری، کامل بودن، کلّیّت
ادامه...
جامِعیَّت، کَمال، تَکمِیل، بی عَیب بودَن، پَری، کَمال پَذیری، کامِل بودَن، کُلّیَّت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kutokamilika
ناقص بودن
ادامه...
ناقِص بودَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mtafutaji ukamilifu
کمال گرا، یک کمال گرا
ادامه...
کَمال گِرا، یِک کَمال گِرا
دیکشنری سواحیلی به فارسی
iliyokamilika
تکمیل شده، تکمیل شد
ادامه...
تَکمِیل شُدِه، تَکمِیل شُد
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kukamilisha
اتمام، برای تکمیل، کامل کردن
ادامه...
اِتمام، بَرایِ تَکمِیل، کامِل کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa ukamilifu
بی عیب، به طور کامل
ادامه...
بی عَیب، بِه طُورِ کامِل
دیکشنری سواحیلی به فارسی
bawić się zabawkami
اسباب بازی کردن، ترش
ادامه...
اَسباب بازی کَردَن، تُرش
دیکشنری لهستانی به فارسی
skamienieć
سنگ سار کردن، دراز کشیدن سنگفرش
ادامه...
سَنگ سار کَردَن، دِراز کِشیدَن سَنگفَرش
دیکشنری لهستانی به فارسی
kamil
بی عیب، کامل، بی نقص
ادامه...
بی عَیب، کامِل، بی نَقص
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kamp
اردوگاه
ادامه...
اُردوگاه
دیکشنری هلندی به فارسی
kamp
اردوگاه
ادامه...
اُردوگاه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kama
به صورت مثلّثی پر کردن، گوه
ادامه...
بِه صورَت مُثَلَّثی پُر کَردَن، گُوِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kazi
وظیفه، کار کردن، عملکرد، کاری
ادامه...
وَظیفِه، کار کَردَن، عَمَلکَرد، کاری
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kasi
شتاب، سرعت، شلّیک شده، چابکی
ادامه...
شِتاب، سُرعَت، شِلّیک شُدِه، چابُکی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kambi
اردوگاه زدن، اردوگاه
ادامه...
اُردوگاه زَدَن، اُردوگاه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kali
خمیده، قوی، شدید، افراطی، متمرکز، تند، دقیق، جدّی، تیز، تیز شده، زهرآگین، سخت
ادامه...
خَمیدِه، قَوی، شَدید، اِفراطی، مُتِمَرکِز، تُند، دَقیق، جِدّی، تیز، تیز شُدِه، زَهرآگین، سَخت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kumi
دهم، ده
ادامه...
دَهُم، دَه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
rzucać kamieniem
سنگ پرتاب کردن، فسیل کردن
ادامه...
سَنگ پَرتاب کَردَن، فُسیل کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
kamienisty
سنگی، سنگی بودن
ادامه...
سَنگی، سَنگی بودَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
kamienistość
سنگی بودن، زبری
ادامه...
سَنگی بودَن، زِبری
دیکشنری لهستانی به فارسی
kamishina
کمیسر
ادامه...
کُمیسِر
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kamilifu
کامل
ادامه...
کامِل
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kamili
مطلق، کامل، تمام، پر، جدایی ناپذیر
ادامه...
مُطلَق، کامِل، تَمام، پُر، جُدایی ناپَذیر
دیکشنری سواحیلی به فارسی
rzucać kostkami
تاس انداختن، یک تاول تشکیل دهد
ادامه...
تاس اَنداختَن، یِک تاوَل تَشکیل دَهَد
دیکشنری لهستانی به فارسی
kwa usawa usio kamili
به طور نامتوازن، برای برابری ناقص
ادامه...
بِه طُورِ نامُتِوازِن، بَرایِ بَرابَری ناقِص
دیکشنری سواحیلی به فارسی