معنی hina - جستجوی لغت در جدول جو
hina
رذیل، نفرت انگیز، حقیر
ادامه...
رَذیل، نِفرَت اَنگیز، حَقیر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
inchinarsi
تعظیم کردن، تعظیم
ادامه...
تَعظیم کَردَن، تَعظیم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
wa kihafidhina
محافظه کار
ادامه...
مُحافِظِه کار
دیکشنری سواحیلی به فارسی
msomi wa kihafidhina
افراطی در محافظه کاری، محقّق محافظه کار
ادامه...
اِفراطی دَر مُحافِظِه کاری، مُحَقِّق مُحافِظِه کار
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa kihafidhina
به طور محافظه کارانه، محافظه کارانه
ادامه...
بِه طُورِ مُحافِظِه کارانِه، مُحافِظِه کارانِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kamishina
کمیسر
ادامه...
کُمیسِر
دیکشنری سواحیلی به فارسی
birichinamente
شیطنت آمیز، با شیطنت
ادامه...
شِیطَنَت آمیز، با شِیطَنَت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
chinarsi
خم شدن
ادامه...
خَم شُدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
secara hina
به طور مطیع، نفرت انگیز
ادامه...
بِه طُورِ مُطیع، نِفرَت اَنگیز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
secara menghina
به طور توهین آمیز، توهین آمیز
ادامه...
بِه طُورِ تُوهین آمیز، تُوهین آمیز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
penghinaan
خوارشدگی، توهین، تحقیر، حقارت، بی احترامی، تحقیرآمیزی
ادامه...
خُوارشُدِگی، تُوهین، تَحقِیر، حَقارَت، بی اِحتِرامی، تَحقیرآمیزی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
wina
گناهکاری، تقصیر، قابل ملامت بودن، قابل مجازات، گنبدی
ادامه...
گُناهکاری، تَقصیر، قابِلِ مَلامَت بودَن، قابِلِ مُجازات، گُنبَدی
دیکشنری لهستانی به فارسی
dihina
مکروه، توهین شده، تحقیر شده، مورد تنفّر
ادامه...
مَکروه، تُوهین شُدِه، تَحقِیر شُدِه، مُورِدِ تَنَفُّر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan penghinaan
به طور تحقیرآمیز، با تحقیر
ادامه...
بِه طُورِ تَحقیرآمیز، با تَحقِیر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan rasa menghina
با تحقیر
ادامه...
با تَحقِیر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menghina
توهین کردن، توهین آمیز، نفرت داشتن، تحقیرآمیز
ادامه...
تَوهِین کَردَن، تُوهین آمیز، نَفرَت داشتَن، تَحقیرآمیز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
hinausplappern
بی اختیار گفتن، غرغر کردن
ادامه...
بی اِختیار گُفتَن، غُرغُر کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
aina
نوع دادن، نوع
ادامه...
نَوع دادَن، نُوع
دیکشنری سواحیلی به فارسی
hila
مکّار، ترفند، مرموز، فریب
ادامه...
مَکّار، تَرفَند، مَرموز، فَریب
دیکشنری سواحیلی به فارسی
jina
نام گذاری، نام
ادامه...
نام گُذاری، نام
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kina
عمق، عمیق، جزئی، دقیق
ادامه...
عُمق، عَمیق، جُزئی، دَقیق
دیکشنری سواحیلی به فارسی
cheo cha kamishina
کمیسر بودن
ادامه...
کُمیسِر بودَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی