معنی głuchy - جستجوی لغت در جدول جو
głuchy
ناشنوا، شناسایی نشده
ادامه...
ناشِنَوا، شِناسایی نَشُدِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
gauche
چپ
ادامه...
چَپ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Touchy
حسّاس
ادامه...
حَسّاس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
kruchy
به طور شکننده، شکننده، شکنجه، شکایت کردن، ریز، کوچک
ادامه...
بِه طُورِ شِکَنَندِه، شِکَنَندِه، شِکَنجِه، شِکایَت کَردَن، ریز، کوچَک
دیکشنری لهستانی به فارسی
suchy
خشک، پژمردگی، به طور خشک
ادامه...
خُشک، پَژمُردِگی، بِه طُورِ خُشک
دیکشنری لهستانی به فارسی