معنی gua - جستجوی لغت در جدول جو
gua
غارمانند، غار
ادامه...
غارمانَند، غار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
guardado
محافظت شده، ذخیره شده است
ادامه...
مُحافِظَت شُدِه، ذَخیرِه شُدِه اَست
دیکشنری پرتغالی به فارسی
guardare con rabbia
نگاه خشمگین انداختن، با عصبانیّت نگاه کن
ادامه...
نِگَاه خَشمگین اَنداختَن، با عَصَبانیَّت نِگَاه کُن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
guardare
تماشا کردن، تماشا کن، چشم دوختن، نگاه کردن
ادامه...
تَماشا کَردَن، تَمَاشَا کُن، چَشم دوختَن، نِگاه کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
guadagnare
سود بردن، کسب کنید، کسب کردن
ادامه...
سود بُردَن، کَسب کُنید، کَسب کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
guarnecer
تزئین کردن، تزئین
ادامه...
تَزئِین کَردَن، تَزئِین
دیکشنری پرتغالی به فارسی
guardião
نگهبان
ادامه...
نِگَهبان
دیکشنری پرتغالی به فارسی
guardar
نگهبانی کردن، ذخیره کنید، گنجینه کردن
ادامه...
نِگَهبانی کَردَن، ذَخیرِه کُنید، گَنجینِه کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
dengan menguap
خمیازه کشان، با خمیازه کشیدن
ادامه...
خَمیازِه کِشان، با خَمیازِه کِشیدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
guardiano
نگهبان
ادامه...
نِگَهبان
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
menguasai
سلطه داشتن، کنترل کنید، سلطنت طلب، استاد شدن
ادامه...
سُلطِه داشتَن، کُنتُرُل کُنید، سَلطَنَت طَلَب، اُستاد شُدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menguapkan
بخار کردن، تبخیر شود
ادامه...
بُخار کَردَن، تَبخِیر شَوَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menguap
تبخیر شدن، تبخیر شود، پاس کشیدن، خمیازه کش
ادامه...
تَبخِیر شُدَن، تَبخِیر شَوَد، پاس کِشیدَن، خَمیازِه کِش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Unguardedly
بی دفاع و بی احتیاط، بدون مراقبت
ادامه...
بی دِفاع و بی اِحتیاط، بِدونِ مُراقِبَت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Unguarded
بی دفاع، بدون محافظ
ادامه...
بی دِفاع، بِدونِ مُحافِظ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
de manera que no se puede apaciguar
به طور غیرقابل آرامش، به طور غیرقابل مماشات
ادامه...
بِه طُورِ غِیرِقابِلِ آرامِش، بِه طُورِ غِیرِقابِلِ مُماشات
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
guardare in modo lascivo
با دیده شهوت نگاه کردن، زشت نگاه کن
ادامه...
با دیدِه شَهوَت نِگَاه کَردَن، زِشت نِگَاه کُن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
guarire
درمان کردن، شفا دهد
ادامه...
دَرمان کَردَن، شَفا دَهَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
gut
خوب
ادامه...
خوب
دیکشنری آلمانی به فارسی
gra
بازی، بازی کردن
ادامه...
بازی، بازی کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
gué
عبور کردن از رودخانه
ادامه...
عُبور کَردَن اَز رودخانِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
dua
دوبارگی، دو
ادامه...
دُوبارِگی، دُو
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
guía
راهنما، راهنمای
ادامه...
راهنَما، راهنَمای
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sua
او، آن
ادامه...
او، آن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
guia
راهنما، راهنمای
ادامه...
راهنَما، راهنَمای
دیکشنری پرتغالی به فارسی
tua
قدیمی
ادامه...
قَدیمی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
gul
اهداکننده، سخاوتمندانه، با سخاوت
ادامه...
اِهداکُنَندِه، سَخاوَتمَندانِه، با سَخاوَت
دیکشنری هلندی به فارسی
guarnire
تزئین کردن، تزئین
ادامه...
تَزئِین کَردَن، تَزئِین
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
jua
خورشیدی، خورشید، آفتابی
ادامه...
خُورشیدی، خُورشید، آفتابی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
guardián
نگهبان
ادامه...
نِگَهبان
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
guardar
ذخیره کردن، نگه دارید، نگهبانی کردن
ادامه...
ذَخیرِه کَردَن، نِگَه دارید، نِگَهبانی کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
guardado
محافظت شده، ذخیره شده است
ادامه...
مُحافِظَت شُدِه، ذَخیرِه شُدِه اَست
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
guapo
خوش چهره، خوش تیپ، خوش سیما
ادامه...
خُوش چِهرِه، خُوش تیپ، خُوش سیما
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
guastare
خراب کردن
ادامه...
خَراب کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
desigualdad
ناهمواری، نابرابری
ادامه...
ناهَمواری، نابرابَری
دیکشنری اسپانیایی به فارسی