grijpen چنگ زدن، درک کردن، گرفتن، چسبیدن، تصرّف کردن، ربودن ادامه... چَنگ زَدَن، دَرک کَردَن، گِرِفتَن، چَسبیدَن، تَصَرُّف کَردَن، رُبودَن دیکشنری هلندی به فارسی