معنی graveren - جستجوی لغت در جدول جو
graveren
حکّاکی کردن
ادامه...
حَکّاکی کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
gravieren
حکّاکی کردن، حکّاکی
ادامه...
حَکّاکی کَردَن، حَکّاکی
دیکشنری آلمانی به فارسی
gravement
به شدّت، به طور جدّی، به طور دردناک
ادامه...
بِه شِدَّت، بِه طُورِ جِدّی، بِه طُورِ دَردناک
دیکشنری فرانسوی به فارسی
glazeren
لعاب زدن، لعاب
ادامه...
لُعاب زَدَن، لُعاب
دیکشنری هلندی به فارسی
garneren
تزئین کردن، تزئین
ادامه...
تَزئِین کَردَن، تَزئِین
دیکشنری هلندی به فارسی
traceren
ردیابی کردن، ردیابی
ادامه...
رَدیابی کَردَن، رَدیابی
دیکشنری هلندی به فارسی
graver
حکّاکی کردن
ادامه...
حَکّاکی کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
graven
تونل زدن، کندن، غار رفتن، حفر کردن
ادامه...
تونِل زَدَن، کَندَن، غار رَفتَن، حَفر کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی