معنی godere - جستجوی لغت در جدول جو
godere
لذّت بردن، لذّت ببرید
ادامه...
لَذَّت بُردَن، لَذَّت بِبَرید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
godnie
شایسته وار، سوسک
ادامه...
شایِستِه وار، سوسک
دیکشنری لهستانی به فارسی
poder
توانستن، قدرت، قدرت داشتن
ادامه...
تَوانِستَن، قُدرَت، قُدرَت داشتَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
podre
فاسد، پوسیده، گندیده
ادامه...
فاسِد، پوسیدِه، گَندیدِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
Coder
برنامه نویس، کدگذار
ادامه...
بَرنامِه نِویس، کُدگُذار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
coder
کدگذاری کردن، کد
ادامه...
کُدگُذاری کَردَن، کُد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
poder
توانستن، می تواند، قدرت، قدرت داشتن
ادامه...
تَوانِستَن، مِی تَوانَد، قُدرَت، قُدرَت داشتَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
gober
بلعیدن، قورت دادن
ادامه...
بَلعیدَن، قورت دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
mordere
گاز گرفتن
ادامه...
گاز گِرِفتَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
coderen
کدگذاری کردن، کد نویسی
ادامه...
کُدگُذاری کَردَن، کُد نِویسی
دیکشنری هلندی به فارسی
Modern
مدرن
ادامه...
مُدِرن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
modern
به طور مدرن، مدرن
ادامه...
بِه طُورِ مُدِرن، مُدِرن
دیکشنری هلندی به فارسی
modern
به طور مدرن، مدرن
ادامه...
بِه طُورِ مُدِرن، مُدِرن
دیکشنری آلمانی به فارسی
lodare
تحسین کردن، ستایش، ستایش کردن، مدح کردن
ادامه...
تَحسِین کَردَن، سِتایِش، سِتایِش کَردَن، مَدح کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
oudere
مسن، مسن تر
ادامه...
مُسِن، مُسِن تَر
دیکشنری هلندی به فارسی
modern
مدرن
ادامه...
مُدِرن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
dolere
درد کردن، صدمه دیده
ادامه...
دَرد کَردَن، صَدَمِه دیدِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
andere
دیگر
ادامه...
دیگَر
دیکشنری آلمانی به فارسی
dovere
بدهکار بودن، وظیفه
ادامه...
بِدِهکار بودَن، وَظیفِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
erodere
فرسایش یافتن، فرسایش
ادامه...
فَرسایِش یافتَن، فَرسایِش
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
cedere
تحویل دادن، تسلیم شدن، گذشتن
ادامه...
تَحویل دادَن، تَسلِیم شُدَن، گُذَشتَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
cadere
افتادن، سقوط، به زمین افتادن، زمین خوردن، سقوط کردن
ادامه...
اُفتادَن، سُقوط، بِه زَمین اُفتادَن، زَمین خُوردَن، سُقوط کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
vedere
دیدن، ببینید
ادامه...
دیدَن، بِبینید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
radere
اصلاح کردن، تراشیدن
ادامه...
اِصلاح کَردَن، تَراشیدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
ridere
پوزخند زدن، بخند، خندیدن
ادامه...
پوزخَند زَدَن، بِخَند، خَندیدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
gemere
آه کشیدن، ناله، آه و فغان کردن، به آرامی گریه کردن
ادامه...
آه کِشیدَن، نالِه، آه و فَغان کَردَن، بِه آرامی گِریِه کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fondere
ادغام کردن، ذوب شود
ادامه...
اِدغام کَردَن، ذُوب شَوَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
volere
اراده داشتن، خوٰاستن
ادامه...
اِرادِه داشتَن، خوٰاستَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sedere
صندلی گذاشتن، بنشین
ادامه...
صَندَلی گُذاشتَن، بِنِشین
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
potere
توانستن، آب نبات، قدرت
ادامه...
تَوانِستَن، آب نَبات، قُدرَت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
modern
مدرن
ادامه...
مُدِرن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
moderne
مدرن
ادامه...
مُدِرن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
odore
بو
ادامه...
بو
دیکشنری ایتالیایی به فارسی