معنی glaciaal - جستجوی لغت در جدول جو
glaciaal
به طور یخچالی، یخبندان
ادامه...
بِه طُورِ یَخچالی، یَخبَندَان
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
glacial
سرد، یخبندان
ادامه...
سَرد، یَخبَندَان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
glaciar
لعاب زدن، یخچال طبیعی
ادامه...
لُعاب زَدَن، یَخچال طَبیعی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
faciaal
از نظر ظاهری، صورت
ادامه...
اَز نَظَرِ ظاهِری، صورَت
دیکشنری هلندی به فارسی
raciaal
به لحاظ نژادی، نژادی
ادامه...
بِه لَحاظ نِژادی، نِژادی
دیکشنری هلندی به فارسی