معنی glaciar
glaciar
لعاب زدن، یخچال طبیعی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با glaciar
glacial
glacial
سَرد، یَخبَندَان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
gracier
gracier
عَفْوْ دادَن، عَفو
دیکشنری فرانسوی به فارسی
gracias
gracias
تَشَکُّر، مُتَشَکّرم
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
glasear
glasear
لُعاب زَدَن، لُعاب
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
plagiar
plagiar
آزار دادَن، سِرقَت اَدَبی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
emaciar
emaciar
لاغَر کَردَن، لاغَر شُدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
eliciar
eliciar
هَیَجان زَدِه کَردَن، بَراَنگیختَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
glaciaal
glaciaal
بِه طُورِ یَخچالی، یَخبَندَان
دیکشنری هلندی به فارسی
glacer
glacer
لُعاب زَدَن، لُعاب
دیکشنری فرانسوی به فارسی