جدول جو
جدول جو

معنی gas - جستجوی لغت در جدول جو

gas
گازی، گاز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

مصرف کردن، خرج کردن، صرف کردن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
صرف کردن، خرج کردن، مصرف کردن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
فرسوده، صرف کرد، کهنه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
گازدار بودن، گازی بودن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
پزشک گوارش، متخصّص گوارش
دیکشنری پرتغالی به فارسی
فرسوده، صرف کرد
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ولخرج، خرج کننده، بی پول
دیکشنری پرتغالی به فارسی
پزشک گوارش، متخصّص گوارش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
گازی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
گازدار بودن، تبدیل به گاز
دیکشنری پرتغالی به فارسی
پزشک گوارش، متخصّص گوارش
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
گازدار بودن، گاز گرفتگی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
به طور گاسترونومیک، توسط جاذبه
دیکشنری لهستانی به فارسی
پزشک گوارش، متخصّص گوارش
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
چرب، چربی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
عزیمت، سن، اندوهگینی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
شاداب، شاد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
پایین
دیکشنری فرانسوی به فارسی
آن، را
دیکشنری آلمانی به فارسی
موم، بود
دیکشنری هلندی به فارسی
نفخ شکم، گاز
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
چه، چی
دیکشنری آلمانی به فارسی
به طور مهمان نوازانه، مهمان نواز
دیکشنری آلمانی به فارسی
پزشک گوارش، متخصّص گوارش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
هدر دهنده، اسراف کننده
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ضایع کردن، هدر دادن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
اسراف، زباله، هدر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
به طور گاسترونومیک، خوراکی
دیکشنری آلمانی به فارسی
پزشک گوارش، پزشکی
دیکشنری لهستانی به فارسی