معنی gastado
gastado
فرسوده، صرف کرد، کهنه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
واژههای مرتبط با gastado
gastador
gastador
وِلخَرج، خَرج کُنَندِه، بی پول
دیکشنری پرتغالی به فارسی
rasgado
rasgado
پارِه پارِه، پارِه شُدِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
agotado
agotado
بی حال، خَستِه، فَرسودِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
agitado
agitado
آشُفتِه، گیج کُنَندِه، شُلوغ
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
agitado
agitado
آشُفتِه، گیج کُنَندِه، پُر جُنب و جوش، شُلوغ
دیکشنری پرتغالی به فارسی
rasgado
rasgado
پارِه پارِه، خَراشیدِه شُدِه، پارِه شُدِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
passado
passado
گُذَشتِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
testado
testado
آزمایِش شُدِه، تِست شُدِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
pasado
pasado
گُذَشتِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی