معنی froncé - جستجوی لغت در جدول جو
froncé
چهره درهم، جمع آوری کرد
ادامه...
چِهرِه دَرهَم، جَمع آوَری کَرد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
froncer
چروک شدن، اخم کردن، چهره در هم کشیدن
ادامه...
چُروک شُدَن، اَخم کَردَن، چِهرِه دَر هَم کِشیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
franco
بی پرده، صریح
ادامه...
بی پَردِه، صَریح
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
bronzé
برنزه، برنز، برنزی شده
ادامه...
بُرُنزِه، بُرُنز، بُرُنزی شُدِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
bronce
برنزی، برنز
ادامه...
بُرُنزی، بُرُنز
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
énoncé
اظهار، بیانیه
ادامه...
اِظهار، بَیانیِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
franco
مستقیم، صریح، بی پرده
ادامه...
مُستَقیم، صَریح، بی پَردِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
franco
بی پرده، صریح
ادامه...
بی پَردِه، صَریح
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
franc
بی پرده، صریح، مستقیم
ادامه...
بی پَردِه، صَریح، مُستَقیم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ronco
گراز مانند، خشن
ادامه...
گُراز مانَند، خَشِن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی