معنی formare - جستجوی لغت در جدول جو
formare
شکل دادن، فرم
ادامه...
شَکل دادَن، فُرم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
formal
رسمی
ادامه...
رَسمی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
portare
حمل کردن، آوردن
ادامه...
حَمل کَردَن، آوَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tornare
برگشتن، بازگشت، بازگشتن
ادامه...
بَرگَشتَن، بازگَشت، بازگَشتَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
dormire
خوابیدن، بخوٰاب
ادامه...
خوابیدَن، بِخوٰاب
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
formule
فرمول
ادامه...
فُرمول
دیکشنری هلندی به فارسی
normale
عادّی
ادامه...
عادّی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
former
شکل دادن، فرم
ادامه...
شَکل دادَن، فُرم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
forzar
اجبار کردن، زور
ادامه...
اِجبار کَردَن، زور
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
fondare
بنیاد گذاشتن، یافت، پایه گذاری کردن
ادامه...
بُنیاد گُذاشتَن، یافت، پایِه گُذاری کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
formal
رسمی
ادامه...
رَسمی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
forjar
آب شدن فلز، جعل کردن
ادامه...
آب شُدَنِ فِلِز، جَعل کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
firmar
امضا کردن، علامت بزنید، محکم کردن
ادامه...
اِمضا کَردَن، عَلامَت بِزَنید، مُحکَم کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
formal
رسمی
ادامه...
رَسمی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
forjar
آب شدن فلز، جعل کردن
ادامه...
آب شُدَنِ فِلِز، جَعل کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
forçar
اجبار کردن، زور
ادامه...
اِجبار کَردَن، زور
دیکشنری پرتغالی به فارسی
filmare
فیلم ساختن، فیلم
ادامه...
فیلم ساختَن، فیلم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
forgiare
آب شدن فلز، جعل کردن
ادامه...
آب شُدَنِ فِلِز، جَعل کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
deformare
تحریف کردن، تغییر شکل دادن، تاب برداشتن
ادامه...
تَحرِیف کَردَن، تَغییر شِکل دادَن، تاب بَرداشتَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
formar
شکل دادن، فرم
ادامه...
شَکل دادَن، فُرم
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
informare
اطّلاع دادن، اطّلاع رسانی کند
ادامه...
اِطِّلاع دادَن، اِطِّلاع رِسانی کُنَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
riformare
اصلاح کردن، اصلاح
ادامه...
اِصلاح کَردَن، اِصلاح
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
forzare
اجبار کردن، زور
ادامه...
اِجبار کَردَن، زور
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
formale
رسمی
ادامه...
رَسمی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fermare
جلوگیری کردن، توقّف، متوقّف کردن
ادامه...
جِلوگیری کَردَن، تَوَقُّف، مُتِوَقِّف کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
firmare
امضا کردن، علامت بزنید
ادامه...
اِمضا کَردَن، عَلامَت بِزَنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
formar
شکل دادن، فرم
ادامه...
شَکل دادَن، فُرم
دیکشنری پرتغالی به فارسی
formulare
عبارت گفتن، فرموله کردن، فرمولبندی کردن
ادامه...
عِبارَت گُفتَن، فُرمولِه کَردَن، فُرمولبَندی کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
formule
فرمول
ادامه...
فُرمول
دیکشنری فرانسوی به فارسی
formater
فرمت دادن، قالب
ادامه...
فُرمَت دادَن، قالِب
دیکشنری فرانسوی به فارسی
formable
قابل آموزش
ادامه...
قابِلِ آموزِش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
formfrei
بدون شکل، بی شکل
ادامه...
بِدونِ شِکل، بی شِکل
دیکشنری آلمانی به فارسی
formbar
قابل تغییر، چکّش خوٰار
ادامه...
قابِلِ تَغییر، چَکُّش خوٰار
دیکشنری آلمانی به فارسی
fornire
ارائه دادن، عرضه، تأمین کردن، تهیّه کردن
ادامه...
اِرائِه دادَن، عَرضِه، تَأمین کَردَن، تَهیِّه کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
armare
تجهیز کردن، بازو
ادامه...
تَجهیز کَردَن، بازو
دیکشنری ایتالیایی به فارسی