معنی fluire - جستجوی لغت در جدول جو
fluire
جاری بودن، جریان
ادامه...
جاری بودَن، جَریان
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
finire
پایان دادن، تمام کردن
ادامه...
پایان دادَن، تَمام کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fuir
فرار کردن، فرار کن، نشت کردن
ادامه...
فَرار کَردَن، فَرار کُن، نَشت کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
flirt
پیش دستی، معاشقه
ادامه...
پیش دَستی، مُعاشِقِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
faire
ساختن، انجام دادن
ادامه...
ساختَن، اَنجام دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
élire
انتخاب کردن، انتخاب کنید
ادامه...
اِنتِخاب کَردَن، اِنتِخاب کُنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
nuire
آسیب رساندن، آسیب
ادامه...
آسیب رِساندَن، آسیب
دیکشنری فرانسوی به فارسی
flirt
پیش دستی، معاشقه
ادامه...
پیش دَستی، مُعاشِقِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
frire
تابه کردن، سرخ کردن
ادامه...
تابِه کَردَن، سُرخ کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fluiten
سوت زدن، فلوت ها
ادامه...
سوت زَدَن، فُلوت ها
دیکشنری هلندی به فارسی
diluire
رقیق کردن
ادامه...
رَقیق کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pulire
پاک کردن، تمیز کردن
ادامه...
پاک کَردَن، تَمیز کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
ferire
آسیب رساندن، صدمه دیده، آسیب زدن، زخم زدن
ادامه...
آسیب رِساندَن، صَدَمِه دیدِه، آسیب زَدَن، زَخم زَدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
influire
تأثیر گذاشتن، نفوذ
ادامه...
تأثیر گُذاشتَن، نُفوذ
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fallire
از دست دادن، شکست بخورد، شکست خوردن، ورشکست کردن
ادامه...
اَز دَست دادَن، شِکَست بُخُورَد، شِکَست خُوردَن، وَرشِکَست کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fluidez
سیّالیت
ادامه...
سَیّالِیَت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
bruire
خش خش کردن، خش خش
ادامه...
خَش خَش کَردَن، خَش خَش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fluidez
سیّالیت، روانی
ادامه...
سَیّالِیَت، رَوانی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
fluido
روان
ادامه...
رَوان
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
gloire
شکوه
ادامه...
شُکوه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fluir
جاری بودن، جریان، جاری شدن
ادامه...
جاری بودَن، جَریان، جاری شُدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fluir
جاری بودن، جریان، جاری شدن
ادامه...
جاری بودَن، جَریان، جاری شُدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
luire
درخشیدن، درخشش
ادامه...
دِرَخشیدَن، دِرَخشِش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fluide
روان، مایع
ادامه...
رَوان، مایِع
دیکشنری فرانسوی به فارسی
lire
خوٰاندن
ادامه...
خوٰاندَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی