معنی fluiten
fluiten
سوت زدن، فلوت ها
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با fluiten
fluitend
fluitend
سوت زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
sluiten
sluiten
بَستَن
دیکشنری هلندی به فارسی
gleiten
gleiten
سُر خُوردَن، اِسلاید
دیکشنری آلمانی به فارسی
flitzen
flitzen
فَرار کَردَن، پَرواز کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
flirten
flirten
دَست اَنداختَن، مُعاشِقِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
fluidez
fluidez
سَیّالِیَت، رَوانی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
fluidez
fluidez
سَیّالِیَت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
pleiten
pleiten
حِمایَت کَردَن، اِلتِماس کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
flitsen
flitsen
دِرَخشان شُدَن، فِلَش
دیکشنری هلندی به فارسی