معنی ferito - جستجوی لغت در جدول جو
ferito
آسیب دیده، زخم، مجروح
ادامه...
آسیب دیدِه، زَخم، مَجروح
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
efeito
اثر
ادامه...
اَثَر
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fetido
بدبو، متعفّن، بوی بد، زننده
ادامه...
بَدبُو، مُتَعَفِّن، بوی بَد، زَنَندِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fervido
متوقّد، پرشور
ادامه...
مُتِوَقِّد، پُرشور
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
ferire
آسیب رساندن، صدمه دیده، آسیب زدن، زخم زدن
ادامه...
آسیب رِساندَن، صَدَمِه دیدِه، آسیب زَدَن، زَخم زَدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fiorito
گلابی، گلدار
ادامه...
گُلابی، گُلدار
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
finito
محدود، به پایان رسید
ادامه...
مَحدود، بِه پایان رِسید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
verità
واقعیّت، حقیقت
ادامه...
واقِعیَّت، حَقیقَت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
serio
صادقانه، جدّی
ادامه...
صادِقانِه، جِدّی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
gemito
ناله کردن، ناله، ناله کننده
ادامه...
نالِه کَردَن، نالِه، نالِه کُنَندِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
serio
صادقانه، جدّی
ادامه...
صادِقانِه، جِدّی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
certo
مطمئن، درست است
ادامه...
مُطمَئِن، دُرُست اَست
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ferir
آسیب رساندن، صدمه دیده، زخم زدن
ادامه...
آسیب رِساندَن، صَدَمِه دیدِه، زَخم زَدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
perto
نزدیک، بستن
ادامه...
نَزدیک، بَستَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fermo
استوار، متوقّف شد، محکم
ادامه...
اُستُوار، مُتِوَقِّف شُد، مُحکَم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
ereto
ایستاده
ادامه...
ایستادِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fritto
سرخ کرده، سرخ شده
ادامه...
سُرخ کَردِه، سُرخ شُدِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
perigo
تهدید، خطر، به خطر افتادن
ادامه...
تَهدِید، خَطَر، بِه خَطَر اُفتادَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ferido
آسیب دیده، مجروح شد، مجروح، زخم زننده
ادامه...
آسیب دیدِه، مَجروح شُد، مَجروح، زَخم زَنَندِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
herido
آسیب دیده، مجروح
ادامه...
آسیب دیدِه، مَجروح
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
merito
لیاقت، شایستگی
ادامه...
لِیاقَت، شایِستِگی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
frito
سرخ کرده، سرخ شده
ادامه...
سُرخ کَردِه، سُرخ شُدِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
frito
سرخ کرده، سرخ شده
ادامه...
سُرخ کَردِه، سُرخ شُدِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
cerita
داستان
ادامه...
داستان
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
delito
عمل غیرقانونی، جنایت
ادامه...
عَمَل غِیرِقانونی، جِنایَت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
finito
محدود، متناهی
ادامه...
مَحدود، مُتِناهی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
mérito
لیاقت، شایستگی
ادامه...
لِیاقَت، شایِستِگی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
mérito
لیاقت، شایستگی
ادامه...
لِیاقَت، شایِستِگی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
nerità
سیاهی
ادامه...
سیاهی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sferico
کروی
ادامه...
کُرَوی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
atrito
فرسایش، اصطکاک
ادامه...
فَرسایِش، اِصطِکاک
دیکشنری پرتغالی به فارسی
feriado
تعطیل، تعطیلات
ادامه...
تَعطیل، تَعطیلات
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fedido
بوی بد، بدبو
ادامه...
بوی بَد، بَدبُو
دیکشنری پرتغالی به فارسی
finito
محدود، متناهی
ادامه...
مَحدود، مُتِناهی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
grito
فریاد کشیدن، فریاد زدن
ادامه...
فَریاد کِشیدَن، فَریاد زَدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی