معنی emas - جستجوی لغت در جدول جو
emas
طلایی، طلا
ادامه...
طَلایی، طَلا
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
memasangkan pelana
زین گذاشتن، زین
ادامه...
زین گُذاشتَن، زین
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memasukkan ke dalam sangkar
در قفس انداختن، آن را در قفس قرار دهید
ادامه...
دَر قَفَس اَنداختَن، آن را دَر قَفَس قَرار دَهید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memasukkan ke dalam saku
در جیب گذاشتن، آن را در جیب خود بگذارید
ادامه...
دَر جیب گُذاشتَن، آن را دَر جیب خُود بُگذارید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memasukkan ke daftar hitam
در فهرست سیاه قرار دادن، در لیست سیاه قرار گرفته است
ادامه...
دَر فِهرِست سیاه قَرار دادَن، دَر لیست سیاه قَرار گِرِفتِه اَست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memasukkan
در هم پیچیدن، وارد کنید
ادامه...
دَر هَم پیچیدَن، وارِد کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memastikan
مطمئن شدن، اطمینان حاصل شود، اطمینان کردن
ادامه...
مُطمَئِن شُدَن، اِطمینان حاصِل شَوَد، اِطمینان کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memasarkan
بازار کردن، بازار
ادامه...
بازار کَردَن، بازار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memasangkan
جفت کردن، جفت
ادامه...
جُفت کَردَن، جُفت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memasukkan ke sarung
پوشاندن، آن را در غلاف قرار دهید
ادامه...
پوشاندَن، آن را دَر غِلاف قَرار دَهید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memasang ubin
کاشی گذاشتن، کاشی گذاری
ادامه...
کاشی گُذاشتَن، کاشی گُذاری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memasang rivet
رگبار زدن، نصب پرچ
ادامه...
رَگبار زَدَن، نَصب پَرچ
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memasang pipa
لوله کشیدن، نصب لوله ها
ادامه...
لولِه کِشیدَن، نَصب لولِه ها
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memasang karpet
فرش کردن، نصب فرش
ادامه...
فَرش کَردَن، نَصب فَرش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memasang gigi
دنده گذاری کردن، دندان ها را تنظیم کنید
ادامه...
دَندِه گُذاری کَردَن، دَندان ها را تَنظِیم کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memasang bulu
پر پرواز کردن، نصب پر
ادامه...
پَر پَرواز کَردَن، نَصب پَر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memasukkan ke dalam tas
در کیسه گذاشتن، آن را در کیسه قرار دهید
ادامه...
دَر کیسِه گُذاشتَن، آن را دَر کیسِه قَرار دَهید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kemasyhuran
درخشش، شهرت
ادامه...
دِرَخشِش، شُهرَت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
cemas
دلتنگ، نگران
ادامه...
دِلتَنگ، نِگَران
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengkremasi
سوزاندن جسد، سوزاندن
ادامه...
سوزاندَن جَسَد، سوزاندَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lemas
تنبل، ضعیف
ادامه...
تَنبَل، ضَعیف
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan cemas
به طور مضطرب، با نگرانی، با هراس، نگران کنان
ادامه...
بِه طُورِ مُضطَرِب، با نِگَرانی، با هَراس، نِگَران کُنان
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan lemas
شل مانند، ضعیف
ادامه...
شَل مانَند، ضَعیف
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan cara keemasan
به طور طلایی، به روشی طلایی
ادامه...
بِه طُورِ طَلایی، بِه رَوِشی طَلایی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menggemaskan
دلربا، ناز، نوازشگر، محبوب، محبّت انگیز
ادامه...
دِلرُبا، ناز، نَوَازِشگَر، مَحبوب، مَحَبَّت اَنگیز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengemas
جعبه کردن، بسته بندی، بسته بندی کردن
ادامه...
جَعبِه کَردَن، بَستِه بَندی، بَستِه بَندی کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
demasiado optimista
خیلی خوش بین، خیلی خوش بینانه
ادامه...
خِیلی خُوش بین، خِیلی خُوش بینانِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
kecemasan
اضطراب ها، اضطراب، نگرانی
ادامه...
اِضطِراب ها، اِضطِراب، نِگَرانی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
demasiado lleno
شلوغ، خیلی پر
ادامه...
شُلوغ، خِیلی پُر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
demasiado entusiasta
بیش از حد پرشور، بیش از حد غیرتمند
ادامه...
بیش اَز حَد پُرشور، بیش اَز حَد غِیرَتمَند
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
demasiado confiado
خودبزرگ بین، بیش از حد مطمئن
ادامه...
خُودبُزُرگ بین، بیش اَز حَد مُطمَئِن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
demasiado común
بیش از حد رایج، خیلی رایج
ادامه...
بیش اَز حَد رایِج، خِیلی رایِج
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
demasiado asertivo
پرخاشگرانه، بیش از حد قاطعانه
ادامه...
پَرخاشگَرانِه، بیش اَز حَد قاطِعانِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
demasiado ambicioso
بیش از حد بلندپرواز، بیش از حد جاه طلب
ادامه...
بیش اَز حَد بُلَندپَرواز، بیش اَز حَد جاه طَلَب
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
memasang
نصب کردن، نصب کنید
ادامه...
نَصب کَردَن، نَصب کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی