معنی donare - جستجوی لغت در جدول جو
donare
اهدا کردن، اهدا کنند
ادامه...
اِهدا کَردَن، اِهدا کُنَند
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
suonare
دستکاری کردن، بازی کردن، زنگ زدن، صدا دادن
ادامه...
دَستکاری کَردَن، بازی کَردَن، زَنگ زَدَن، صِدا دادَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
coniare
سکّه ضرب کردن، نعناع
ادامه...
سِکِّه ضَرب کَردَن، نَعناع
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
contare
حساب کردن، شمارش، شمارش کردن
ادامه...
حِساب کَردَن، شُمارِش، شُمارِش کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fondare
بنیاد گذاشتن، یافت، پایه گذاری کردن
ادامه...
بُنیاد گُذاشتَن، یافت، پایِه گُذاری کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
posare
قرار دادن، ژست گرفتن
ادامه...
قَرار دادَن، ژِست گِرِفتَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
ronzare
زنبور زدن، وزوز
ادامه...
زَنبور زَدَن، وِزوِز
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tuonare
رعد و برق زدن، رعد و برق
ادامه...
رَعد و بَرق زَدَن، رَعد و بَرق
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tosare
بریدن، برشی
ادامه...
بُریدَن، بُرِشی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
datare
تاریخ گذاشتن، تاریخ
ادامه...
تاریخ گُذاشتَن، تاریخ
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tornare
برگشتن، بازگشت، بازگشتن
ادامه...
بَرگَشتَن، بازگَشت، بازگَشتَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tonale
آوایی، تونال
ادامه...
آوایی، تُونال
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
clonare
کپی کردن، کلون
ادامه...
کُپی کَردَن، کلُون
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
cenare
شام خوردن، شام بخور
ادامه...
شام خُوردَن، شام بُخُور
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
detonare
انفجار کردن، منفجر کردن
ادامه...
اِنفِجار کَردَن، مُنفَجِر کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
durare
آخرین بودن، آخرین
ادامه...
آخِرین بودَن، آخَرین
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
covare
تخم گذاری کردن، نوزادان
ادامه...
تُخم گُذاری کَردَن، نوزادان
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
adorare
پرستش کردن، عبادت، عشق ورزیدن
ادامه...
پَرَستِش کَردَن، عِبادَت، عِشق وَرزیدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
dotare
اهدا کردن، تجهیز کردن
ادامه...
اِهدا کَردَن، تَجهیز کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
donante
اهداکننده
ادامه...
اِهداکُنَندِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
dorare
طلا کردن، قهوه ای
ادامه...
طَلا کَردَن، قَهوِه ای
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
donar
اهدا کردن، اهدا کنند
ادامه...
اِهدا کَردَن، اِهدا کُنَند
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
fondre
ذوب شدن، ذوب شود
ادامه...
ذُوب شُدَن، ذُوب شَوَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
sonore
صوتی، صدا، مربوط به صدا
ادامه...
صُوتی، صِدا، مَربوط بِه صِدا
دیکشنری فرانسوی به فارسی
donner
اهدا کردن، دادن
ادامه...
اِهدا کَردَن، دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tondre
بریدن، چمن زنی
ادامه...
بُریدَن، چَمَن زَنی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
potare
حذف کردن، هرس کنید
ادامه...
حَذف کَردَن، هَرَس کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
adornare
زینت دادن، آراستن
ادامه...
زینَت دادَن، آراستَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
minare
تضعیف کردن
ادامه...
تَضعیف کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sondare
بررسی کردن، کاوشگر، نظرسنجی کردن
ادامه...
بَررَسی کَردَن، کاوِشگَر، نَظَرسَنجی کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
solare
خورشیدی
ادامه...
خُورشیدی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sognare
رویابافی کردن، رؤیا
ادامه...
رُویابافی کَردَن، رُؤیا
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
votare
رأی دادن
ادامه...
رأی دادَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
volare
پرواز کردن، پرواز کن
ادامه...
پَرواز کَردَن، پَرواز کُن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
drenare
آب کشیدن، تخلیه
ادامه...
آب کِشیدَن، تَخلِیَه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی