معنی dawa - جستجوی لغت در جدول جو
dawa
دارویی، دارو
ادامه...
دارویی، دارو
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
bersendawa
آروغ زدن
ادامه...
آروغ زَدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dawa ya kuzuia jasho
ضدّ تعریق
ادامه...
ضِدِّ تَعرِیق
دیکشنری سواحیلی به فارسی
dawa ya kuua bakteria
ضدّ عفونی کننده، داروی ضد باکتری
ادامه...
ضِدِّ عُفونی کُنَندِه، دارویِ ضِد باکتِری
دیکشنری سواحیلی به فارسی
dawa ya kupunguza uvimbe
داروی ضد احتقان، داروی ضد التهاب
ادامه...
دارویِ ضِد اِحتِقان، دارویِ ضِد اِلتِهاب
دیکشنری سواحیلی به فارسی
dawa ya kupinga unyogovu
ضدّ افسردگی، یک داروی ضد افسردگی
ادامه...
ضِدِّ اَفسُردِگی، یِک دارویِ ضِد اَفسُردِگی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
dawa ya kichawi
معجون، معجون جادویی
ادامه...
مَعجون، مَعجون جادویی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
dawa iliyotolewa
نسخه نویسی، دارو داده شده
ادامه...
نُسخِه نِویسی، دارو دادِه شُدِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
niesprzedawalny
غیرقابل فروش، غیر قابل قبول بودن
ادامه...
غِیرِقابِلِ فُروش، غِیرِ قابِلِ قَبول بودَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
dawać klapsa
سیلی زدن
ادامه...
سیلی زَدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
udawany
ساختگی
ادامه...
ساختِگی
دیکشنری لهستانی به فارسی
udawanie
ظاهرسازی، آشکار
ادامه...
ظاهِرسازی، آشِکار
دیکشنری لهستانی به فارسی
udawać
ادّعا کردن، اداری، تظاهر کردن، تظاهر کننده، وانمود کردن
ادامه...
اِدِّعا کَردَن، اِداری، تَظَاهُر کَردَن، تَظَاهُر کُنَندِه، وانِمود کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
sendawa
آروغ، آروغ زدن
ادامه...
آروغ، آروغ زَدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dodawanie
اضافه، اضافه کردن
ادامه...
اِضافِه، اِضافِه کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
dodawać
اضافه کردن، اضافی
ادامه...
اِضافِه کَردَن، اِضافی
دیکشنری لهستانی به فارسی
dawa ya usafi
ضدّ عفونی کننده، بهداشتی
ادامه...
ضِدِّ عُفونی کُنَندِه، بِهداشتی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
dawać koncert
کنسرت دادن، کنفرانس
ادامه...
کُنسِرت دادَن، کُنفرانس
دیکشنری لهستانی به فارسی
dawać
دادن، داده ها
ادامه...
دادَن، دادِه ها
دیکشنری لهستانی به فارسی
sawa
هم خوٰان، باشه، برابری طلب، منصفانه، برابر، برابر بودن، معادل، یکنواخت، یکسان، اکی، خوب، مشابه، راست
ادامه...
هَم خوٰان، باشِه، بَرابَری طَلَب، مُنصِفانِه، بَرابَر، بَرابَر بودَن، مُعادِل، یِکنَواخت، یِکسان، اُکِی، خوب، مُشَابِه، راست
دیکشنری سواحیلی به فارسی
data
داده، داده ها
ادامه...
دادِه، دادِه ها
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dawka
دوز، دو زبانه
ادامه...
دوز، دُو زَبانِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
dawca
اهداکننده، سخاوتمندانه
ادامه...
اِهداکُنَندِه، سَخاوَتمَندانِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
tawa
خنده
ادامه...
خَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
daha
بیشتر
ادامه...
بیشتَرِ
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
dava
دعوای حقوقی، مورد
ادامه...
دَعوایِ حُقوقی، مُورِد
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
hawa
اینها
ادامه...
اینها
دیکشنری سواحیلی به فارسی
dawać krawędź
لبه دادن، اخم کردن
ادامه...
لَبِه دادَن، اَخم کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
data
داده، داده ها
ادامه...
دادِه، دادِه ها
دیکشنری سواحیلی به فارسی
dwa
دوبارگی، ارزیابی مجدّد
ادامه...
دُوبارِگی، اَرزیابی مُجَدَّد
دیکشنری لهستانی به فارسی
dawać szansę
فرصت دادن، باعث شود
ادامه...
فُرصَت دادَن، باعِث شَوَد
دیکشنری لهستانی به فارسی
dawać radę
نوک زدن، نه
ادامه...
نُوک زَدَن، نَه
دیکشنری لهستانی به فارسی
dawać prezent
هدیه دادن، هذیان
ادامه...
هَدیه دادَن، هَذیان
دیکشنری لهستانی به فارسی
dawać pole
میدان دادن، میل
ادامه...
مِیدان دادَن، مِیل
دیکشنری لهستانی به فارسی
nadawać smak
طعم دادن، فصل
ادامه...
طَعم دادَن، فَصل
دیکشنری لهستانی به فارسی