معنی cura - جستجوی لغت در جدول جو
cura
مراقبت، درمان
ادامه...
مُراقِبَت، دَرمان
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
curadoria
نظارت بر نگارخانه، سرپرستی
ادامه...
نَظارَت بَر نِگارخانِه، سَرپَرَستی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
curatela
نظارت بر نگارخانه، از آن مراقبت کنید
ادامه...
نَظارَت بَر نِگارخانِه، اَز آنِ مُراقِبَت کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
curare
پرستاری کردن، درمان، درمان کردن، مراقبت کردن
ادامه...
پَرَستاری کَردَن، دَرمان، دَرمان کَردَن، مُراقِبَت کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
curabilità
قابلیّت درمان، درمان پذیری
ادامه...
قابِلیَّتِ دَرمان، دَرمان پَذیری
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
curabile
قابل درمان
ادامه...
قابِلِ دَرمان
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
curativo
درمانی، لباس پوشیدن
ادامه...
دَرمانی، لِباس پوشیدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
curatela
سرپرستی، قیمومیّت
ادامه...
سَرپَرَستی، قَیمومیَّت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
curador
نگارخانه دار، متصدّی
ادامه...
نِگارخانِه دار، مُتِصَدِّی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
curato
آراسته، مراقبت شده، ترمیم شده
ادامه...
آراستِه، مُراقِبَت شُدِه، تَرمیم شُدِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
curabilidade
قابلیّت درمان، درمان پذیری
ادامه...
قابِلیَّتِ دَرمان، دَرمان پَذیری
دیکشنری پرتغالی به فارسی
curatorenship
نظارت بر نگارخانه، سرپرستی
ادامه...
نَظارَت بَر نِگارخانِه، سَرپَرَستی
دیکشنری هلندی به فارسی
curator
نگارخانه دار، متصدّی
ادامه...
نِگارخانِه دار، مُتِصَدِّی
دیکشنری هلندی به فارسی
oscuramente
به طور مبهم، تاریک، با تاریکی
ادامه...
بِه طُورِ مُبهَم، تاریک، با تاریکی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
kehancuran
ویرانی، تخریب، قابلیّت تخریب، خرابی
ادامه...
ویرانی، تَخرِیب، قابِلیَّتِ تَخرِیب، خَرابی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kecurangan
فریب کاری، تقلّب
ادامه...
فَریب کاری، تَقَلُّب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
curativo
درمانی
ادامه...
دَرمانی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
curatore
نگارخانه دار، متصدّی
ادامه...
نِگارخانِه دار، مُتِصَدِّی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
curam
شیب دار
ادامه...
شیب دار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
cera
موم، وجود داشت
ادامه...
موم، وُجُود داشت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
curar
درمان کردن، درمان
ادامه...
دَرمان کَردَن، دَرمان
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
curar
درمان کردن، شفا دهد
ادامه...
دَرمان کَردَن، شَفا دَهَد
دیکشنری پرتغالی به فارسی
cara
طرز، روش
ادامه...
طَرزِ، رَوِش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
cera
موم
ادامه...
موم
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
cuña
به صورت مثلّثی پر کردن، گهواره
ادامه...
بِه صورَت مُثَلَّثی پُر کَردَن، گَهوَارِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
cera
موم
ادامه...
موم
دیکشنری پرتغالی به فارسی
sura
جنبه، فصل، شکل
ادامه...
جَنبِه، فَصل، شَکل
دیکشنری سواحیلی به فارسی
curabilidad
قابلیّت درمان، درمان پذیری
ادامه...
قابِلیَّتِ دَرمان، دَرمان پَذیری
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
curatif
درمانی
ادامه...
دَرمانی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
curable
قابل درمان
ادامه...
قابِلِ دَرمان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
curativo
درمانی، التیام بخش
ادامه...
دَرمانی، اِلتیام بَخش
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
curaduría
نظارت بر نگارخانه، سرپرستی
ادامه...
نَظارَت بَر نِگارخانِه، سَرپَرَستی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
curador
نگارخانه دار، متصدّی
ادامه...
نِگارخانِه دار، مُتِصَدِّی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
curable
قابل درمان
ادامه...
قابِلِ دَرمان
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
de manière incurable
به طور لاعلاج، غیرقابل درمان
ادامه...
بِه طُورِ لاعَلاج، غِیرِقابِلِ دَرمان
دیکشنری فرانسوی به فارسی