معنی cera - جستجوی لغت در جدول جو
cera
موم
ادامه...
موم
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
cera
موم
ادامه...
موم
دیکشنری پرتغالی به فارسی
cera
موم، وجود داشت
ادامه...
موم، وُجُود داشت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
memberikan ceramah
درس دادن، سخنرانی کند
ادامه...
دَرس دادَن، سُخَنرانی کُنَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
visceral
درون گرایانه، احشایی
ادامه...
دَرون گَرایانِه، اَحشایی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Viscerally
بیشعورانه، از نظر احشایی
ادامه...
بیشُعورانِه، اَز نَظَرِ اَحشایی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Visceral
درون گرایانه، احشایی
ادامه...
دَرون گَرایانِه، اَحشایی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
keenceran
آبکی بودن، آبکی
ادامه...
آبَکی بودَن، آبَکی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kecerahan
درخشندگی، روشنایی، درخشانی
ادامه...
دِرَخشَندِگی، رُوشَنایی، دِرَخشانی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
acerado
با ویژگی های فولادی، فولادی
ادامه...
با ویژِگی های فولادی، فولادی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sinceramente
به طور صادقانه، صادقانه
ادامه...
بِه طُورِ صادِقانِه، صادِقانِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
mencerahkan
آگاه کردن، روشنگر، روشن کننده، روشن کردن
ادامه...
آگاه کَردَن، رُوشَنگَر، رُوشَن کُنَندِه، رُوشَن کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bermata cerah
چشم درخشان، چشم روشن
ادامه...
چِشم دِرَخشان، چِشم رُوشَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bercerai
طلاق گرفتن، طلاق
ادامه...
طَلاق گِرِفتَن، طَلاق
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
merah cerah
قرمز روشن
ادامه...
قِرمِز رُوشَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
encerar
موم مالیدن، موم
ادامه...
موم مالیدَن، موم
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
laceración
بریدگی، پارگی، زخم
ادامه...
بُریدِگی، پارِگی، زَخم
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
de cera
مومی، موم
ادامه...
مومی، موم
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
visceralmente
بیشعورانه، از نظر احشایی
ادامه...
بیشُعورانِه، اَز نَظَرِ اَحشایی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
dengan cerah
به طور درخشان، روشن
ادامه...
بِه طُورِ دِرَخشان، رُوشَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
cura
مراقبت، درمان
ادامه...
مُراقِبَت، دَرمان
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
cerah
درخشان، روشن، آفتابی، زنده
ادامه...
دِرَخشان، رُوشَن، آفتابی، زَنَدِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ceria
سرزنده، شاد، شاداب، خوشدل، زنده دل، بازیگوش، پر انرژی، پرنشاط
ادامه...
سَرزِندِه، شاد، شاداب، خوشدِل، زِندِه دِل، بازیگوش، پُر اِنِرژی، پُرنَشَاط
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
cara
طرز، روش
ادامه...
طَرزِ، رَوِش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
cela
آن، که
ادامه...
آنِ، کِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
cerca
نزدیک
ادامه...
نَزدیک
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
ceza
تنبیه، مجازات
ادامه...
تَنبِیه، مُجازات
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
cerare
موم مالیدن، موم
ادامه...
موم مالیدَن، موم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
era
دوره، دوران
ادامه...
دَورِه، دُوران
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
era
دوره، بود
ادامه...
دَورِه، بود
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
era
دوره
ادامه...
دَورِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
era
دوره، بود
ادامه...
دَورِه، بود
دیکشنری پرتغالی به فارسی
era
دوره، دوران
ادامه...
دَورِه، دُوران
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
ceramah
شکوه و شکایت، سخنرانی
ادامه...
شِکوِه و شِکایَت، سُخَنرانی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
de manera insincera
به طور غیرصادقانه، غیر صادقانه
ادامه...
بِه طُورِ غِیرِصَادِقانِه، غِیرِ صادِقانِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی