معنی cahaya - جستجوی لغت در جدول جو
cahaya
درخشش، نور
ادامه...
دِرَخشِش، نور
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
bahaya
خطرناکی، خطر، تهدید، زیان آوری، به خطر افتادن
ادامه...
خَطَرناکی، خَطَر، تَهدِید، زیان آوَری، بِه خَطَر اُفتادَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bahasa
زبان
ادامه...
زَبان
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
camada
لایه گذاشتن، لایه
ادامه...
لایِه گُذاشتَن، لایِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
mabaya
زشتی، بد
ادامه...
زِشتی، بَد
دیکشنری سواحیلی به فارسی
chanya
مطلوب، مثبت
ادامه...
مَطلوب، مُثبَت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
chama
انجمن، مهمانی
ادامه...
اَنجُمَن، مِهمانی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
haya
خجالت، اینها
ادامه...
خِجالَت، اینها
دیکشنری سواحیلی به فارسی
dengan bercahaya
با درخشندگی
ادامه...
با دِرَخشَندِگی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ketembusan cahaya
شفّافیت، شفّافیت نور
ادامه...
شَفّافِیَت، شَفّافِیَت نور
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bercahaya
درخشان، تابناک، نورانی
ادامه...
دِرَخشان، تابناک، نُورَانی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pencahayaan
روشنایی
ادامه...
رُوشَنایی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
secara tembus cahaya
شفّافانه، شفّاف
ادامه...
شَفّافانِه، شَفّاف
دیکشنری اندونزیایی به فارسی