معنی camada
camada
لایه گذاشتن، لایه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با camada
cahaya
cahaya
دِرَخشِش، نور
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
calmado
calmado
آرامِش دادِه شُدِه، آرام
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
cascada
cascada
ریختَن، آبشار
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
casado
casado
مُتِأَهِّل
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
casado
casado
مُتِأَهِّل
دیکشنری پرتغالی به فارسی
zasada
zasada
قانون، قانونِ اَساسی
دیکشنری لهستانی به فارسی
kamanda
kamanda
فَرماندِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
hamasa
hamasa
اِشتیاق، شور و شُوق
دیکشنری سواحیلی به فارسی
ya mada
ya mada
مَوضوعی، اَز مَوضوع
دیکشنری سواحیلی به فارسی