جدول جو
جدول جو

معنی błagać - جستجوی لغت در جدول جو

błagać
درخوٰاست کردن، بیماری حرکت، التماس کردن، جذّاب
دیکشنری لهستانی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دستگیر کردن، پاداش، گرفتار کردن، گیر کردن، گرفتن
دیکشنری لهستانی به فارسی
گریه کردن، عزاداری، گریه کن
دیکشنری لهستانی به فارسی
دویدن، اجرا کنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
نامرتّب، آشفته، پریشانی، بدبختی، بی نظمی، بی سازمانی، آشوب، سر و صدا، آشوبی بودن، لانه، نافرمانی
دیکشنری لهستانی به فارسی
دروغ گفتن، ناعادلانه
دیکشنری لهستانی به فارسی
وصله زدن، اتّصال
دیکشنری لهستانی به فارسی
گرفتن، برای دریافت، تور انداختن، شفّاف، گرفتگی
دیکشنری لهستانی به فارسی
تکّه کردن، تکانشگری، پشیمان شدن، توبه، شکستن، شمایل شکن، کثیف، نابود کردن
دیکشنری لهستانی به فارسی
بررسی کردن، بررسی کنید، تحقیق کردن، تست ها، گذشته نگری، مورد بررسی قرار دادن، نادیده گرفته شده است
دیکشنری لهستانی به فارسی