جدول جو
جدول جو

معنی budzić - جستجوی لغت در جدول جو

budzić
برانگیختن، برابر، بیدار کردن، کسی را بیدار کن
دیکشنری لهستانی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کسل کننده بودن، بی حال
دیکشنری لهستانی به فارسی
آلودگی کردن، آلوده کننده
دیکشنری لهستانی به فارسی
کاشت کردن، بکار
دیکشنری لهستانی به فارسی
تولید کردن، تولید کم، ایجاد کردن، تولید کند
دیکشنری لهستانی به فارسی
سریع حرکت کردن، خشک شدن سریع
دیکشنری لهستانی به فارسی
سرگردان شدن، تعجّب
دیکشنری لهستانی به فارسی
ویران کردن، نابود کردن
دیکشنری لهستانی به فارسی
بیدار شدن، بیدار، بیدار بودن، بیدار شو
دیکشنری لهستانی به فارسی
بیدار کردن، با هوشیاری
دیکشنری لهستانی به فارسی