معنی brzęczący - جستجوی لغت در جدول جو
brzęczący
وزوز، ضربه زدن
ادامه...
وَزوَز، ضَربِه زَدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
brzęcząco
با صدای برخورد سخت، با صدای بلند، با صدای برخورد، وزوز
ادامه...
با صِدایِ بَرخُورد سَخت، با صِدایِ بُلَند، با صِدایِ بَرخُورد، وِزوِز
دیکشنری لهستانی به فارسی
krzyczący
فریاد کشیدن، تقلّب، فریاد زننده، فریاد زدن
ادامه...
فَریاد کِشیدَن، تَقَلُّب، فَریاد زَنَندِه، فَریاد زَدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی