معنی biegać - جستجوی لغت در جدول جو
biegać
دویدن، اجرا کنید
ادامه...
دَویدَن، اِجرا کُنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
zbierać
جمع کردن، جمع آوری کنید، جمع آوری کردن، غارت کردن، قابض
ادامه...
جَمع کَردَن، جَمع آوَری کُنید، جَمع آوَری کَردَن، غارَت کَردَن، قابِض
دیکشنری لهستانی به فارسی
biegać szybko
فرار کردن، اجتناب ناپذیر، دویدن سریع، دو
ادامه...
فَرار کَردَن، اِجتِناب ناپَذیر، دَویدَن سَریع، دُو
دیکشنری لهستانی به فارسی
biegać truchtem
دویدن آرام، سریع بدو
ادامه...
دَویدَن آرام، سَریع بُدُو
دیکشنری لهستانی به فارسی
bekać
آروغ زدن، عذاب
ادامه...
آروغ زَدَن، عَذاب
دیکشنری لهستانی به فارسی
bieda
فقر، فقیر
ادامه...
فَقر، فَقیر
دیکشنری لهستانی به فارسی
brega
بی مزّه، فیلمبرداری
ادامه...
بی مَزِّه، فیلمبَرداری
دیکشنری پرتغالی به فارسی
biegacz
دونده، دوام
ادامه...
دَوَندِه، دَوام
دیکشنری لهستانی به فارسی
biegłe
به طور ماهرانه، به طرز مشکوکی
ادامه...
بِه طُورِ ماهِرانِه، بِه طَرزِ مَشکوکی
دیکشنری لهستانی به فارسی
biegły
ماهر، با تجربه، نرم، واجد شرایط
ادامه...
ماهِر، با تَجرُبِه، نَرم، واجِدِ شَرایِط
دیکشنری لهستانی به فارسی
błagać
درخوٰاست کردن، بیماری حرکت، التماس کردن، جذّاب
ادامه...
دَرخوٰاست کَردَن، بیماری حَرَکَت، اِلتِماس کَردَن، جَذّاب
دیکشنری لهستانی به فارسی
siekać
ریز ریز کردن، کوچکی
ادامه...
ریز ریز کَردَن، کوچَکی
دیکشنری لهستانی به فارسی
odbiegać
واگرا شدن، اختصاص دهد، انحراف داشتن، منعکس کنند
ادامه...
واگَرا شُدَن، اِختِصاص دَهَد، اِنحِراف داشتَن، مُنعَکِس کُنَند
دیکشنری لهستانی به فارسی
obiecać
تعهّد کردن، تعهّد مجدّد
ادامه...
تَعَهُّد کَردَن، تَعَهُّد مُجَدَّد
دیکشنری لهستانی به فارسی
obierać
پوسته کندن، پوست کندن، فوم را جمع کنید
ادامه...
پوستِه کَندَن، پوست کَندَن، فُوم را جَمع کُنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
oblegać
محاصره کردن، عامل محافظ
ادامه...
مُحاصِرِه کَردَن، عامِل مُحافِظ
دیکشنری لهستانی به فارسی
piegas
احمقانه، فیلمبرداری
ادامه...
اَحمَقانِه، فیلمبَرداری
دیکشنری پرتغالی به فارسی
bienal
هر دو سال یکبار، دوسالانه
ادامه...
هَر دُو سال یِکبار، دُوسالانِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ziewać
پاس کشیدن، پاستوریزاسیون
ادامه...
پاس کِشیدَن، پَاستُورِیزَاسِیُون
دیکشنری لهستانی به فارسی
ubierać
پوشیدن
ادامه...
پوشیدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
biegen
خم کردن، خم شدن
ادامه...
خَم کَردَن، خَم شُدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
biegsam
به طور انعطاف پذیر، قابل انعطاف
ادامه...
بِه طُورِ اِنعِطاف پَذیر، قابِلِ اِنعِطاف
دیکشنری آلمانی به فارسی
zapobiegać
جلوگیری کردن، توقّف
ادامه...
جِلوگیری کَردَن، تَوَقُّف
دیکشنری لهستانی به فارسی