skakać skakać پَرِش کَردَن، پَرِش، جَهش کَردَن، پَریدَن، پَرِش کُن، جَست و خیز کَردَن، پُررَنگ، تار، جَهش یافتِه دیکشنری لهستانی به فارسی
czekać czekać مُنتَظِر بودَن، اِنتِظار می رَوَد، اِنتِظار کَردَن، اِنتِقاد، صَبر کَردَن، بیمار دیکشنری لهستانی به فارسی